پاسخ ۳ سوال درباره افزایش عملکرد مغز با کمک هنر
در این مقاله میخواهم درباره افزایش عملکرد مغز با کمک هنر به شما توضیحاتی ارائه دهم تا با استفاده از آن بتوانید عملکرد مغز خود را افزایش دهید
شاید برای شما هم جالب باشد، ارسطو موسیقی را یکی از شاخههای ریاضی میدانست. حتی ابنسینا هم در بخش ریاضی کتاب شفا از موسیقی نامبرده است. درواقع ذهن در زمان خلق کردن هنر از الگویی مشابه با حل کردن ریاضی استفاده میکند.
آیا تابهحال به این فکر کردهاید، زمانی که در حال تجربهی یک کار هنری هستید، مغز شما در چه شرایطی قرارگرفته است؟ یا آیا باور دارید که هنر میتواند به بهبود عملکرد مغز کمک کند؟
در سالهای اخیر این موضوع برای نوروسایکولژیستها خیلی جذاب بوده است و سعی کردند در زمان انجام فعالیتهای هنریاز مغز افراد تصویربرداری کنند. با مقایسه نتایج این تصویربرداریها به این نتیجه رسیدند که فعالیت مغز تغییر میکند.
حتما در مورد تاثیر لالایی در دوران جنینی شنیدهاید، حتی پژوهشهایی ثابت کردهاند که نوزاد چند ماه بعد از تولد هم لالایی مادر را که در دوران جنینی برایش خوانده است و سایر صوتها را به یاد میآورد.
آموزش هنر در اولین آوایی که از دوران جنینی، از شنیدن صدای مادر شروع میشود. از اولین لالایی مادر موسیقی بر جان انسان تاثیرش را شروع میکند؛ و ما میتوانیم در طول زندگی، همچنان فرصت ادامهی این علمِ لذتبخش را به خود بدهیم.
اگر شما بدانید طراحی و رنگ گذاری یک تابلوی نقاشی، ساخت یک مجسمه یا نواختن یک قطعه موسیقی در مغز شما چه هیاهویی برای بهبود عملکرد جسم و روان شما ایجاد میکند، بیشک تجربهی هنری را آغاز میکنید.
برای آنکه با بخشی از این تاثیر آشنا شویم در ادامه در مورد سه سوال مهم صحبت میکنیم.

آیا هنر افراد را باهوشتر میکند؟
سوال اول: آیا هنر افراد را باهوشتر میکند؟
پژوهشهای سالهای اخیر در علوم اعصاب و علوم شناختی بر اساس تصویربرداری از مغز همزمان با انجام فعالیت هنری و یا لذت بردن از هنر مثل گوش دادن به موسیقی، تماشای تابلوهای نقاشی و … نشان میدهد، هنر بر سه جنبه از مغز تاثیر گذار است:
۱. تاثیر بر ساختار مغز
۲. بیوشیمی مغز
۳. امواج مغزی
ساختار مغز شامل نورونها( همان سلولهای تشکیل دهنده مغز) و انتقالدهندههای عصبی( موادی که پیامها را از یک سلول مغز به سلول دیگر منتقل میکنند) است. نورونها با کمک انتقال دهندههای عصبی پیامها را بین سلولهای مغزی منتقل میکنند و شاید بتوان نتیجه گرفت تمام احساسها و رفتارهای ما به تعداد و تعامل این سلولهای عصبی مرتبط هستند. از ده سال پیش تاکنون گروههای تحقیقی متعددی در سراسر جهان تأثیر موسیقی بر مغز انسان را مورد بررسی قرار داده و با مقایسه مغز نوازندگان و افراد عادی به نتایج شگفتآوری دستیافتهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که ساختار مغز کودکان و حتی بزرگسالان هنگام شنیدن موسیقی با کمک صوت و ریتم موسیقی تغییر میکند.
بررسیهای مغز نوازندگان حرفهای نشان میدهد، ماده خاکستری مخچه و ناحیه شنوایی مغزِ آنان نسبت به افراد غیر موزیسین بیشتر است. همچنین در مغز نوازندگان سازهای زهی و پیانو بخشهایی که مسئول کنترل حرکات دست هستند رشد بیشتری دارند.
سوال دوم: آیا هنر بر شخصیت افراد تاثیر گذار است؟
در اواخر سال ۱۹۶۰ مفهوم مغز راست و چپ توسط یک بیولوژیست و روانشناس آمریکایی مطرح شد. او بیان کرد که سمت راست مغز بصری است و اطلاعات را بهصورت شهودی و همزمان پردازش میکند و از طرفی احساسات، تخیلات و قدرت ابتکار را هدایت میکند.
این نیمه ابتدا نگاهی کلی به سوژه دارد و بعد به سراغ جزییات میرود؛ اما سمت چپ مغز کلامی است و اطلاعات را بهصورت تحلیلی و به ترتیب آنالیز میکند. این بخش ابتدا به بخشهای کوچکتر توجه دارد و آنها را کنار هم میگذارد تا شکل کامل را به دست بیاورد.
باوجود اینکه همه ما از هر دو بخش مغز استفاده میکنیم، اما در مغز هر یک از ما یکی از اینها عملکرد غالب دارد و بهنوعی شخصیت ما را شکل میدهد؛ اما چیزی که در ارتباط با هنر جالبتر است، ارتباط و هماهنگی بیشتر میان دو نیمکرهی مغز است که میتواند توانایی فرد را در تحلیل و شناخت ارتقا دهد. بر اساس پژوهشها جسم پینهای( بخشی از مغز که مانند یک پل نیمره راست و نیمکره چپ را به هم ارتباط میدهد) مغز نوازندگانی که قبل از سن ۷ سالگی شروع به فراگیری ساز نمودهاند بزرگتر از سایرین است. از اینرو بین دو نیمکره و بخشهای مختلف مغز آنان ارتباط و هماهنگی بیشتر و بهتری برقرار میشود.
البته یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد، اینکه بر اساس تغییر ساختار نورونهای مغزی و همچنین انتقالدهندههای عصبی، بعد از کاربرد فعالیتهای هنری، هماهنگی میان دو نیمکره در تمام سنین قابل افزایش است.
تحقیقات علمی تایید میکند آموزش هنر بر قدرت سازگاری، پشتکار، تمرکز شخص و پیگیری اهداف دراز مدت، ثبات احساسی، انعطافپذیری و افزایش اعتماد به نفس افراد تاثیر شگرفی دارد و هرروزه در جهان مطالعات عصب شناختی این تاثیرات را با کمک سنجش تغییرات الگوهای نورونی بهصورت عینی نشان میدهند.
سوال سوم آیا هنر موجب درمان بیماریهای جسمی میشود؟
تحقیقات آزمایشگاهی نشان میدهند انجام فعالیتهای هنری و یا تجربهی آنها مانند گوش دادن به موسیقی موجب تغییرات نوروشیمی میشود؛ یعنی بر انتقالدهندههای عصبی (مانند کورتیزول، آندورفین، ملاتونین، نوراپینفرین، اپینفرین) و هورمونهای درونریز تاثیر میگذارد. این تاثیرات هرکدام بهنوعی بر افزایش سطح آرامش و کاهش استرس و درنتیجه افزایش ایمنی روانی نقش دارند و همچنین افزایش هر یک از آنها موجب افزایش سطح ایمنی بدن نیز میشوند که یکی از مهمترین عوامل در پیمودن مسیر درمانِ بیماریهای جسمانی است.
یکی دیگر از جنبههای بسیار جذاب کاربرد هنر در پژوهشهایی است که نشان دادند ترشح اوپیوییدها (کاهش دهندههای درد) در هنگام فعالیت هنری بالا میرود. یعنی استفاده از هنر میتواند به کاهش درد در افرادی که به دلیل مشکلات جسمانی درد زیادی را تحمل میکنند کمک کند.
همچنین تمرینات موسیقی همچون نیروی بازدارندهای مانع از بین رفتن سلولهای عصبی در سنین بالا میشود. حتی اگر فردی تازه در سن ۸۵ سالگی شروع به فراگیری ساز نماید سلولهای مغز او ترمیم و بازسازی میشود و قدرت حافظه و استنتاجش افزایش مییابد. میتوان نتیجه گرفت هنر و به ویژه موسیقی میتواند برای افراد مبتلا به آلزایمر کمک کننده باشد.
با دانستن این سه جنبه از تاثیرات هنر بر ارتقای کارکرد مغز نظر شما برای واردکردن یک هنر به زندگی روزانه چیست؟
در ادامه توصیه میکنم دوره دیدار با کودک درون را مشاهده نمایید.