همهی ما ناخواسته به کودکان و کسانی که دوستشان داریم آسیب میزنیم
آیا شما هم مخالف خشونت به کودکان هستید؟
شما هم نمیخواهید شاهد رنج کشیدن کودکان باشید؟
شما هم گاهی با رفتارهای خود کسانی که دوستشان دارید را میرنجانید و آنها را از خود دور میکنید؟
در این مقاله یک راه حل کاربردی برای ایجاد رابطه صمیمانه با کودکان و کسانی که دوستشان دارید برای شما ارائه میدهم که از همین لحظه برای شروع تغییرات مثبت در زندگی شما کاربرد دارد.
دلیل رفتارهای اشتباه ما با کودکان چیست؟
خیلی وقتها دلیل بی توجهی و رفتارهای اشتباه ما با فرزند خود یا کودکانی که در محیط ما زندگی میکنند و یا بدرفتاری ما با عزیزانمان، حال بد و آسیبهای عاطفی خودمان است. این آسیبها در گذر زمان باعث میشود ما نسبت به خود احساس خوبی نداشته باشیم.
این آسیبها حتی ممکن است از دوران کودکی ، برای ما ایجاد شده باشند و تا بزرگ سالی در ما تثبیت شدند و شیوه تفکر ناخودآگاه ما را شکل دادهاند.
نکته مهم این است
خیلی از ما تا بهامروز نه تنها برای کمرنگ کردن تاثیر تجارب کودکی کاری انجام ندادهایم، بلکه آنها را به عنوان ویژگیهای ثابت خود قبول کردهایم و اجازه میدهیم روی فکر و رفتار ما تاثیر بگذارند و عملکرد ما را کنترل کنند، حتی گاهی خودمان را در انجام بعضی رفتارهای نادرست مجاز میدانیم و حق را به خودمان میدهیم.
به عنوان مثال مورد زیر را تصور کنید:
فردی که خیلی زود عصبانی میشود و با بیحوصلی و عصبانیت جوری رفتار میکند که طرف مقابل برای جلوگیری از بحث و دعوا حتما به خواسته او جواب مثبت بدهد. اما راضی و خوشحال نیست.
حتما کسانی رو دیدهاید که میگویند:
“ ولشکن حوصله جنگ و دعوا ندارم باهاش، الان بهش بگم نه میخواد وایسته داد و بیداد راه بندازه “
طرف مقابلِ این فرد ممکن است به خود بگوید:
“ من حساس هستم و زود از کوره در میرم اما نیت بدی هم ندارم، تو باید با من کلکل نکنی
یا من میدونم کار درست چییه، پس اونقدر جلوت میایستم تا نتونی مخالفت کنی
یا بگه من صلاح بچه رو میخوام، باید یاد بگیره به حرف من گوش بده”
اما بیاید ببینیم پشت این رفتار چه ماجراهایی وجود دارد؟
یکی از مهمترین احساسهای تمام عمرِ ما که در کودکی آن را تجربه میکنیم، احساس امنیت است. میزان احساس امنیتی که تجربه میکنیم روی امنیت درونی ما در تمام مسیر زندگی نقش دارد و روی تعامل ما با دیگران تاثیر میگذارد.
نوع و میزان امنیت و توجهی که در دوران کودکی تجربه کردهایم باعث میشود ما نقش یکی از انواع کودک درون را انتخاب کنیم و آن نقش را تا بزرگسالی هم ادامه بدهیم.
در مقاله کودک درون چیست بیشتر درباره کودک درون توضیح داده ام اما در این مثال خاص، ما فردی را میبینیم که کودک درون لجباز و پرخاشگر در او فعال است.
ممکن است این فرد در کودکی به واسطه قوانین سخت گیرانه و نگرفتن نوازش و توجه کافی انتخاب کرده باشد که دنیا جای امنی نیست و برای گرفتن نیازها و خواستهها باید ایستادگی کرد و با لجبازی خواستهها را گرفت، یعنی تسلیم نشو و اجازه نده او نظرش را بگوید.
این بازی از جایی شروع میشود که والیدن این کودک احتمالا در ابتدا از او میخواستند به شیوهای خاص رفتار کند اما به او توجه و نوازش مثبت نمیدادند. او بدون دریافت احساس مثبت فقط مجبور به رفتار کردن به شیوهای بوده است که والدین از او میخواستند. اما از یک جایی کودک یاد میگیرد که اگر لجبازی کند میتواند آنها را در مواقعی مغلوب کند و توجه آنها را جلب کند.
به این صورت با لجبازی و شلوغ کردن توجه منفی را جایگذین دریافت توجه مثبت میکند.
آینده این کودک چه میشود؟
حالا او بزرگ شده است، دنیا در دنیای ذهن او جای امنی نیست و باور دارد کسی به احساس و خواست دیگری اهمیت نمیدهد.
پس باید خواستهی خودت را بگیری،حرف حرف تو باشه وگرنه شکست می خوری.
نکته مهم دیگر اینکه:
او توجه کردن به احساسها و ارزشمندی دیگران را تمرین نکرده است و در روابط عاطفی و خانوادگی بر اساس برد و باخت رفتار میکند و نمیتواند با توجه و عشق بیقیدوشرط و با پذیرش با دیگران رفتار کند. این موضوع باعث میشود در روابط عاطفی سرد و زورگو به نظر بیاید و نتواند به شریک عاطفی خود توجه و عشق کافی بدهد و این درحالی است که بسیار هم به دریافت عشق و توجه نازمند است.
با اینوجود کلام و رفتار او مانع برقراری یک ارتباط صمیمی میشود و همین ماجرار مجدد به او احساس ناامنی و دوست داشتنی نبودن میدهد و به همین صورت این چرخه به شکل اشتباهِ خودش مسیر را ادامه میدهد.
ادامهی این قصه شخصیت او را چگونه میسازد؟
این سناریو خیلی خلاصه شده است و طرح کلی یک انتخابِ روانی را نشان میدهد و در این سناریو مراحل و اتفاقهای بسیار زیادی می تواند تاثیر گذار باشد که البته در مقالههای دیگر به آنها اشاره میشود.
اما نکته مهم این است که ما در دوران کودکی تا نوجوانی، قالبهای( یا چارچوبهای) شخصیتی را انتخاب میکنیم که باعث میشود به یک صورت خاص رفتار کنیم، اینکه این قالب شخصیتی را در چه زمانی و چگونه ساختهایم همان موضوع مهمی است که در مباحث کودک درون در مورد آن صحبت میشود.
آیا میشود این قالبهای شخصیتی که به ما آسیب میزند را تغییر داد؟
بدون شک بله
در بیشتر موارد زمانی که ما بر اساس زندگینامه یا پیشنویسِ زندگی، خودمان را بیان میکنیم و طرح و قصهی اصلی زندگی خود را پیدا میکنیم، میتوانیم با آگاهی فعلی خود آن را تغییر بدهیم.
راز مهم این مسیر این است:
ما در کودکی پاسخهایی را برای شرایط خود انتخاب کردهایم که در زندگی فعلی ما پاسخ کارآمدی به حساب نمیآیند و ما با ذهن امروز میتوانیم اتفاقهای گذشته را به شکل دیگری تحلیل کنیم و پاسخ کارآمدی را برای زندگی خود انتخاب کنیم.
به این سوال مهم میرسیم:
با توجه به این شرایط، به راستی زمانی که ما سرشار از خشم و بیتفاوتی و کمارزشی نسبت به خود هستیم و نمیتوانیم توجه و عشق کافی به خودمان داشته باشیم چگونه میتوانیم این احساس را به دیگران بدهیم؟
چگونه میتوانیم به کودک خود اعتمادبهنفس و خودباوری بدهیم؟ چگونه احساس ارزشمندی بدهیم؟
راه حل ایجاد رابطه صمیمانه با کودکان چیست؟
برای اینکه ما بتوانیم منتشر کننده عشق و صلح باشیم.
برای آنکه بتوانیم به کودک خود احساس ارزشمند بودن بدهیم و اعتمادبهنفس او را بالا ببریم.
برای اینکه بتوانیم در روابط خود به درستی عشق بورزیم و عشق و توجه دریافت کنیم.
ابتدا باید وجود خودمان را سرشار از آرامش، عشق، اطمینان و توجه کنیم.
چگونه به خودمان آرامش و اطمینان بدهیم؟
نکتهی مهم این است که ما اول جلوی سوءاستفاده و خشونت علیه کودک درون خدمان را بگیریم و در حق او مهر و محبت کنیم، به او احساس امنیت و احترام بدهیم و خشمها، ناامیدیها، ترسها و شرمهای کودک درون خود را تسکین دهیم.
زمانی که ما برای کودک عالم درون خود والد حمایتگر و مهربانی باشیم، میتوانیم برای کودکان دیگر و همهی کسانی که دوستشان داریم مهربان و حمایتگر باشیم.
یک راهکار عملی برای حمایت از کودک درون شناخت والد سزنشگر است:
یکی از فعالیتهای خیلی مهم که برای این کار به ما کمک میکند و نقش و تاثیر رفتارهای آسیب زنندهای که در کودکی با ما شده است را کمرنگ کنیم، این است که والد سرزنشگر درونی خود را بشناسیم. صدایی که تنها پیامی که برای ما ارسال میکند این است: تو به اندازه کافی خوب نیستی و مدام از ما انتقاد میکند.
والد سرزنشگر با دادن احساس بیارزشی و با یادآوری انتقادها و رفتارهای سختگیرانهی دوران کودکی مارا در تله بیارزشی گیرمیاندازند و اجازه نمیدهد با فرزند و عزیزانمان همان گونه رفتار کنیم که دلمان میخواد.
سلام
بسیار عالی بود
سپاس