این قسمت زخمهای عشق
چندین سال قبل یک روز گرم تابستان پسر کوچولویی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه زد . مادرش از پنجره نگاه میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد .
مادر ناگهان …
داستان زخمهای عشق داستان نرسیدنها و نشدنهایی است که برای ما فقط پیام خالق را یادآوری میکنه، پیامی از جنس اینکه همهی کائنات مراقب توست، نگران نباش فقط اعتماد کن و اجازه نده زندگی ناامیدت کنه، اگر نشد، با قدرت ادامه بده چون قراره چیزهایی رو تجربه کنی که اون ماجرایی که از دست دادی مانع تو میشد. پس اشکهات رو پاک و ادامه بده
عالی بود. خیلی ممنون